این متن رو مرتب معتمدی نوشته و به نظرم خوندنش به صورت روزانه و دوره ای خیلی برای ما واجب هستش. پیشنهاد جدی میکنم این متن رو٬ حداقل یک بار٬ بخونید.
به یکدیگر فرصت «بودن» بدهیم
بعد از سفر ۳۶ روزه به خارج و مشاهدهی داخل سر فرصت، این نتیجه به من رسید که ما در ایران، شایدم جهان، اسیر یکدیگر هستیم. از خانواده گرفته تا دوست و ملت و دولت.
ما به معنای واقعی کلمه «درگیر» همه هستیم جز خودمان. رونق فیسبوک و وایبر و اینستاگرام هم گواه بر همین است.
ما با نظرها، توجهها، کمکها، همدردیها، قضاوتها و فضولیها و انواع سیخونکها، یکدیگر را در این مملکت زندانی کردهایم و نه به هم و نه به خود، اجازهی بودن نمیدهیم.
اجازهی آزاد بودن، بیدینبودن، کسخلبودن، گیاهخواربودن، عجیبلباسبودن، همجنسگرابودن، تپلبودن، کچلبودن و هر کوفتی بودن.
ما حتی اجازه نمیدهیم پارتنر سابقمان که دیگر با ما نیست، با کس دیگری وارد رابطه شود. یعنی او حتی بعد از رهایی از بند ما، آزاد نیست؟
به کرهی زمین قسم که او آزاد است.
ما اسیریم، که حتی چیزهای تمام شده را ول نمیکنیم.
–
ول کنیم تا ول شویم
میدانم که تقریبا در این خاک، امری نشدنیست. ولی حداقل سعی که میشود کرد. از نظر ندادن و نظر نخواستن شروع کنیم و تمرکز خود را به سمت «داخل» معطوف کنیم تا «خارج». موتور مقایسهگر و فضولیگر و قضاوتگر را خاموش کنیم و به خودمان و دیگران «فضا» بدهیم.
جا برای همه هست.
–
اول اشتباه خود را درست کنیم، بعد دوباره اشتباه خودمان را
وقتی به آموختن یوگا یا هر راه و روشِ «درستکن» مشغول میشویم. اول از همه میفهمیم که در هر ثانیه از بودن حداقل یک اشتباه داریم که باید درستش کنیم. یا طرز نشستن و ایستادنمان است، یا تنفس، یا نگاه یا طرز «تفکر». که معمولا همهی این اشتباهها را در لحظه داریم. پس چطور انقدر «بهکار» دیگرانیم؟ چطور انقدر مشغول «نقد و نظر» هستیم؟ گیریم «سازنده» هم باشد. نخواستیم. خودمان را اگر بسازیم، سازندهترین کار است. خیلی هم وقت و انرژی میبرد. شش دنگ حواس را هم میبلعد.
–
حواسمان به خودمان باشد
از اره، اوره و شمسیکوره بکشیم بیرون و بکنیم در خودمان. خیلی سفت!
در نهایت و در همین لحظه، همهی ما تنها هستیم. اینرا بفهمیم و به دیزاین و «طراحی تنهایی» بپردازیم. از محکم کردن چارچوب بدنمان تا شلکردن و رهاساختن سیالِ فکر و ذهنمان. مطمئن باشیم که عزیزانمان بدون آنکه بگوییم، چون داریم «انجام» میدهیم، از ما یاد میگیرند و ما خواهینخواهی تاثیر سازندهمان را به اطراف منتقل میکنیم.
–
سفر خارج برویم
نه حتما خارج از کشور، ولی به خارج از خانه، خارج از شهر، خارج از مغز، عقیده، تعصب، باور و خارج از هر چارچوبی که درون آنیم برویم. با این کار، فرصت سفر به داخل را از طریق دور شدن و مسلط شدن و مشاهده کردن پیدا میکنیم. البته اگر باز در آن خارج حواسمان به دیگران نباشد.
–
–
لطفا به یکدیگر فرصتِ بودن بدهیم.
تا به خودمان اجازهی بودن بدهیم.